گاهی وقتا تو زندگی کم میاری..
میگی اصلا نمیشه ک نمیشه
همه چی و میسپری ب دست زمان...
تا شاید همون ادمی شی ک قبلمیشناختی همون آدم احساسی مهربون
مطمینم خدا یجایی دور تر از دلهره ها و ترسهام حواسش به منه...
دلگیرم...
از زمان از هر چیزی ک مربوط ب زندگیم بشه...
ی چرت و پرت نوشتی بود دیگه!!! بیخیال :))))
ایشالله سال نود و پنج سال شادی باشه نه غم.
حالم بده....
یعنی خیلی بد...
غروب دارم میرم با دوستام یکم بحرفم اروم شم
اگه بهتر شدم میام مفصل همه چی و میگم :(
فعلا دوست جونیا
سلاممممم من بلاخره اومدممممم :دییی
خشتک ها بدرید و جامه ها پاره کنییید:))))
اول الیییی جوووووووونمممممم ی عالمههه مبارکه مامان شدنتتتت وااای نمیدونی روزی ک فهمیدم چ ذوووقی کردم عاشق خودتو نی نیتم :)
بعد خانوم خونه مهربونم زودی بیا ک دلم برا مهربونیات تنگ میشه
بعد از اون خانومممم چیی که عسیت نزدیکه من بیشتر از ق دارم :)
این ترم بیست واحد برداشتم فول شابد طلبیده شدیم هفت ترمه تموم شد ب حق امام زاده بیژن: دی
راستش ی چیزایی هست که دلم و شکونده ازمسعود ولی دایورتش کردم یعنی زدم ب دنده بیخیالی.....
مادرشم ک همچنان معتقده بچه باید پسر باشه برا پسر بودنش من باید چاق شم:|
خدایا این همه بچه آوردن خودشون چیکار کردن ک از بقیه هم میخوان :|
والا ب قران فقط زن دادن شوهر دلدن ی کمک نکردن ب هیچکدوم دهن مسعود سرویس شده:((((
پریشب مامان بزرگم اومده بالا میگه((تو حقت بیشتر بود مسعود لایق تو نیست اصلا خوب نیست تو لیاقتای پسرای صد برابر و دلشتی فلانیو ببین چقد پول داره بیساریو ببین چ کاری میکن))
و من ک تا خود صبح ب خاطر حرفای بدون فکرش و ب حال شوهر بنده خدام ک تو ی سال گذشته ده سال پیر شده گریه کردم :|
نمیدونم چرا ادما انقد راحت قضاوت و مقایسه میکنن راستش خیلی خیلی دلم شکست.....
چون ادمایی ک با مسعود مقایسشون کردو ب ل بابام من ب گاریم نمیبندم:|
بیخیال فاز عوض:دی
یکشنبه مسابقه هلال احمره عشقمو بهترین دوستمو بعد مدتها میبینم دلم براش قد فندوق شده دیوثوووو:)))))
بعدم اگه ببریم هفته بعد ترش مسابقات کشوریشه:)
مسابقات دانشگاهم صعود کردیم رفتیم المپیاد با مربیگری افتضاح این زنه ب زور تونستیم ب خدا :|
خیر سرش مربیگری بین المللی داره هااااااا:)
مادر مسعود میگه تو باید منو بیشتر از باباش دوست داشته باشی(با حرفا و کاراش حتما میشه:|)
منم گفتم من هرکی بیشتر بذاره بخوابم بیشتر دوسش دارم :))))))
گفت اومدی اینجا تا ساعت یک دو بخواب ولی منو بیشتر دوست داشته باش:))))
مسعود ک ترکیده بود از حرف من خخخخخ
والا دارم میرم تو مخ بابام این ی سالی ک قراره بمونیم و با گذاشتن و شرط عقد کنیم شاید گذاشت حالا :(
آخر اسفند نا محرم میشیم:0
شرطا هم آینه ک یکیشو خودم گفتم ک بابا بگه ک من تا زمان عروسی فقط یبار کرمانشاه برم دوم اون قضیه لا اله الا الله ک حرف خود باباست :)))))
خلاصه ب این صورت دعا کنید کارای مسعود اوکی شه خیلی داغونه:(
دوستووووووون دااارم ی عااالمه :*
فعلاااذذ
دیشب بخاطر اسباب کشی خیلیییی خسته شدم
چون وسایل خیلی زیاده ریز ریز باید جمع کنیم که تا عید دیگ تموم شه اخه خونه ای که ساختیم همین پشت خونه خودمونه:)
اومدم خونه به مسعود میگم ی ساک خیلی خیلی سنگین بلند کردم
از اونور بلند میگه چرا کپسول گاز 50 میلویی بلند کردی؟؟؟؟؟
من: 0___o
مامانش:.اااای خاک به سرم کپسووول گااااز؟؟؟گوشی و بده من ببینم !
من: :/
مامانش :سلام عزیزم نکن اینکارارو فردا پس فردا بخوای بچه بیارب مشکل پیدا میکنی!!!!
و همچنان من: :///
گفتم بخدا داره اذیتتون میکنه من حواسم هست :)))))
گفت حواست باشه میخوای برامون نوه بیاری من به دخترم اجازه نمیدادم اصلا :/
من:نه حواسم هست چشم!
مسعو گوشی و گرفت با این حالت :))))))))))))))))))))
بعد به مامانش میگه:اره میله رم با دست خم میکنه!!!!
من از دست این چیکار کنم ؟؟؟؟:دی
مامانشم که فقط راه بره بچه بچه کنه بخدا انگار مثلا مامان بابای من تمام بارای سنگینو میدن من بلند کنم»:))))))))))
من یه پا وانتم اصلا تو خونه:))))))))))))))))))))))
سلام مسعود!
روز به روز دارم ازت دورتر میشم و نمیفهمی....
روز به روز دلم داره شکسته تر میشه و نمیفهمی!
چرا!حالم بده! هرچی سعی میکنم روزای خوب و دوره کنم نمیشه هرچی سعی میکنم همه چیزو عوض کنم نمیشه
حالم بده....
خستم دلم میخواد یکیو واقعا دست داشته باشم یکی ک بهم توجه کنه یکی ک نیازامو بفهمه
یکی ک بفهمه زنم...
چقدر خستم چقدر دلگیرم چقذر احتیاج به دووور بودن دارم
دوست دارم یکی با تبر بغض سر بسته ی گلوم و بشکنه!!!
کم طاقت و بی حوصله شدم...
فک میکردم امتحانام ک تموم شه فقط خوش میگذرونم میخندم...
تمام این چند شب فقط گریه کردم....
سلام مسعود کجایی پس......