۰۲
بهمن ۹۴
راجع به پست قبل نمیتونم چیزی بگم
چون مربوط ب ی اخلاق خیلی بده مسعوده
که مطمینم ب مرور زمان درست میشه
امتحانام و خدا رو شکر همه رو قبول شدم سه تا مونده که خیلی نگرانم
سه تا درسو با ی استاد داشتم
هر سه تا رو شدم 13 :|
واسه همه درساشم هم کنفرانس دادم هم فعال ترین شاگردش بودم
بعد برا یکیش اعتراض زدم بیست و پنج صدم بهم اضافه کرد
در صورتی ک به همه ی نمره نیم نمره اضافه کرده بود!!!!:))))
واقعا حرص خوردم از این بی انصافی
در عوض دو تا درس دیگه رو با ی استاد دیگه داشتیم
به همه 17/18داده یعنی امکان نداشت من 17شماااا :)))))
یعنی استادامون کلا رد دادن خیر سرشون بهترین اساتید ادبیاتن :)))
و دانشگاه سراسری :|
صحبتی ندارم تو افق محو میشم :)))))
یکی از دوستام تازگی خونه خریده اکیپ دانشگاهیمون یعنی ثو تا آقا و سه تا خانومو دعوت کرده خونشون :)
حالا فردا دارم میرم شبم هستم اونجا حس خوبی ندارماااا ولی میرم چون قول دادم :دی
اوضاع با مسعودم خوبه امروز بعد یکسال همه ی حرفامو بهش زدم
اونم قبول کرد که اشتباه کرده ولی بهمم گفت ک تو خیلی حساس شدی!
خودمم میدونم راستش دیگه طاقت هیچیو ندارم واسه هر چیز کوچیکی بهم میریزم البته کسی نمیفهمه ها تو خودم :)
دیروز ی کلیپ درست کردم آداب حمیرا رو در اوردم اول اشنباهی عکسمو.واسه داداشمو فرستادم پیام داد سلام حمیرا :)))))))
بعد کلیپ.و واسه مسعوذ فرستادم انقد خندیده بود مامانش اومده بهش گفته جی شده گفته هیچی :))))))
فک کنید مامانش میدید :دی
بعدم ب صورت خیلی غافل گیرانه یک سری عکسای خاک بر سری گرفتیم و فرستادیم براشون ک فک کنم قلبشون منهدم شد!!! گفت چرا یکاری میکنی همین الان پاشم بیام رشت :)))))))
بعدم واسه یکی از دوستان ک همیشه فقط منو با چادر دیده بود فرستادم
قفل کرد بچم هی میگفت تو رو خدا رو اسفند دود کن :)))
دوستان فرمودن برم مدل شم ولی چون شما خیلی دوستم دارید ترکتون نمیکنم :))))))))
خوب دیگه زیادی چرت و پرت گفتم دعا کنید فردا ب خیر بگذره بسی نگرانم :دی
فعلاااااا
۹۴/۱۱/۰۲