۱۳
مهر ۹۴
اول اینکه انگار قرار خدا یه کادوی تولد بزرگ و فوق العاده بهم بده
بخاطر همین لطفش منم یکاری انجام دادم ک خودمم خیلی خوشحال کرد
بذارید اون اتفاق فوق العاده بیفته بعد بهتون میگم
پیش پیش هیچی نمیگم
فقط میدونم ک هنوز داره نگام میکنه
یه چی نوشته بودم ولی چون هرکس نظر خاص خودشو داره پاک کرد
چهارشنبه عروسی دعوتم
پنجشنبه تولد
شنبه هم تولدمه
و ن یک ماه و شیش روز مسعود و ندیدم
و مطمینم حالا حالا نمیاد
چرا!؟؟؟؟؟؟
چون معتقده فقط وقتی باید بیاد که دستش پول باشه
تا بتونه خوشحالم کنه
نمیدونه نیومدنش و اینکه نمیذاره بشناسمش چقدر آزارم میده
مرسی ک هستین
مرسی ک به فکرمین
ازتون عذر میخوام ک هیچی راجع ب اتفتقاتی ک برام افتاده نمیگم
از بچگی عادت ب سکوت کردم
میدونم بده ولی تنها راه چارمه!!!
دعا کنید اون اتفاق فوق العاده بیفته
روحیم خیلی عوض میشه
خدایا توکل ب بزرگیه خودت!!!
۹۴/۰۷/۱۳
بعدشم من نظر مخالف به تصمیمت میدم با اجازه..
بچه ها رو یا باید یه جوری پشت سر هم بیاری که اولی متوجه نشه بعد خودش یکی اومده.مثلا شیر به شیر
یا اینکه 5 شش سال باید اولی بزرگ شه.در غیر این صورت به اولی ظلم میشه..
خصوصا اگه هم جنس نباشن..
خواهرم الان پسرش هشت سالشه دخترش 5 سال و نیمش.اما هنوز بعد اینهمه سال میگه اشتباه کردم که زود بچه دومو آوردم در حق پسرم ظلم کردم.بچه ی سه ساله خیلی به مادر احتیاج داره.به توجه بدون شریک.حالا تو میخوای وسط دو تا بچه درسم بخونی .خیلی رویاپردازانه است بنظرم.
از رک بودنم عذر خواهی میکنم.نظر واقعیمو دادم.
البته میشه هااااا
اما هم برای تو خیلی سخت میشه.هم بچه ی اول گناه داره