دختر شرقی باران

همینم که هستم ولی با تو.. ❤

دختر شرقی باران

همینم که هستم ولی با تو.. ❤

اینجا یه وبلاگ شخصیه
دیدم چند نفری عکسی که من حواسم نبوده و رمزی نکردم کپی کردن
کپی بر داری از این وب نارضاتی منو به همراش داره
لطفا اسب سواری رو مخ نکنید
با تشکر
پونه جان

۲۹
آذر ۹۴


امروز داشتم با یکی از دوستام که تازه دوست پسر گرفته و خیلی پسره رو دوست داره صحبت میکردم بهم گفت خوش به حالت چقدر حس خوبی داری الان از مالکیت رو یه شخص...

ناخوداگاه پرتاب شدم به یک سال پیش....

یادم اومد سر لجبازی با خانواده و خودم این ازدواج و قبول کردم ....

یادم اومد از قیافه مسعود بدم میاد...

خخخخ مثلا یکی بهم میگفت چقدر دماغش خوشگله میگفتم جدا؟؟؟؟؟

انگار اصلا تا حالا ندیده بودمش 

دوست نداشتم تو خیابون کنارش راه برم دلم نمیخواست نگاش کنم زیاد کنارش بودم همش عذاب وجدان داشتم!!!!

اما دلم براش میسوخت ...

کسی ک سه سال بخاطر عشقش صبر کرده بود حالا با سردی من روبه رو شده بود اما دم نمیزد

فقط تلاش میکرد برای به دست اوردنم

روزایی که عین یخ باهاش حرف میزدم و دوستام سرزنشم میکردن اما من نمیتونستم

تجربه بهم ثابت کرده بود نباید به هیچکس و هیچ چیز جوری دلبست که اگه رفت بشکنی!!!!!

با عقل و منطق تصمیم میگرفتم 

رسما بهتون بگم ازارش میدادم وقتی قهر میکردم مقصر اگه من بودمم اون پا پیش میذاشت اونم نه با عصبانیت حتی یبارم به 

روم نزد حتی یبارم تو این یسال ندیدم اخم کنه عصبی بشه!!!

وقتی بهم میگفت عاشقتم به میگفتم من هیچوقت عاشقت نمیشم من هیچوقت بهت اعتماد نمیکنم با خونسردی و ارامش 

میگفت میگذره این روزا عمرم!!!

وقتی پیشم دراز کشیده بود صدای پسر که هم کلاسیم بود و از اونور خط میشنید حتی یبارم نمیپرسید کیه (البته خودم میگفتم)

وقتی بهش میگم بیا فلانی و دانشگاه ببین فقط بخاطر اینکه فک کرده من فک میکنم بهم اعتماد نداره نمیاد و میگه نمیخوام 

هیچوقت این اقا رو ببینم همین که تو بگی برام حجته!!!!

حتی وقتی جواب بله نمیدم بهش حتی زمان خوندن محرمیت از من بله نمیشنوه

حتی وقتی به بابام میگفتم پشیمونم!!!!اونم فقط بغلم میکنه و میگه میگذره این روزا!!!

بعد کم کم بعد هشت ماه میفهمم من نسبت بهش حس مالکیت پیدا کردم وقتی بغلشم ارامش دارم 

ولی هنووزم عقلم اتجازه نمیده دلبسته شم زیاد....هنوزم میترسه شاید نشه(خدایی نکرده)

خوب از این با عقل و منطق پیش رفتن راضیم حالا مییدونم خیلی کارا که باید انجام میدادم و لازم بود انجام دادم 

اما دلم نمیخواست مسعود و انقد اذیت کنم کسی ک همیشه از خانوادش کشیده بود!!!!

مسعودی که در عرض سه سال ده سال پیرش کردن و الان تنها دلخوشیه زندگیش منم!!!

اما خوبه چون حالا میدونم خیلی دوسم داره میدونم برای ب دست اوردنم جنگیده

گاهی فک میکنم بشینم زندگیم و مثل یه رمان بنویسم بعد میترسم همه بفهمن زندگیه منه....

خدایا شکرت که ارامش به زندگیم بعد ده سال برگشته!

***********************************************************

اولین شب یلداییه که بابام پیشم نیست داداشمم نیست رفتن مسابقات دلتنگشونم خیلی :((

برنامه ام بهم خوررده امیدوارم خدایی یه راهی پیش روم بذاره برای درسم:/

وقتی بهش میگم نگران درسمم و بهم میگه:

نگران نباش من خودم مامان میشم هرکاری میکنم تو به هدفات برسی:))))))))))


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۹
الوچه بانو

نظرات  (۲۲)

سلام پونه جونم

چه سعادتیه داشتن کسی با اینهمه عشق پاک
عزیزدلم فقط یادت باشه حالا که دوستداشتن و عشقش برات ثابت شده باید این عشق رو حفظ کنی . البته میدونم خانومی مثل تو اینارو خیلی خوب میدونه


خدا رو شکر برای آرامش و خوشبختیت 

بنده خدااااا ... از این ب بعد من میشم ابجی مسعود؛ باید حقشو ازت بگیرم:))
جمله اخرش خییییلی عشقولانه بودااا‌ اولش خندیدم اما عجب جمله ایه!!:)
پاسخ:
یا علیییی تو بشی خواهر شووووهر،؟؟؟؟؟:))))))
۳۰ آذر ۹۴ ، ۰۹:۲۵ خانوم خونه
سلام پونه جان...
الهی قدرشو بدون پونه ... خیلی میخوادت و هواتو داره .. . 
هر کاری واسش بکنی کمه...
ایشالا همیشه عاشق هم باشید و روزهای خوبی در کنار هم داشته باشید عزیزم
۳۰ آذر ۹۴ ، ۱۴:۳۸ دختر همساده
وای پونه جونم چقدر خوب و پر از آسودگی خاطر و آرامش بود این پست..

۳۰ آذر ۹۴ ، ۲۲:۰۵ خانوم خونه
یلدات مبارک عزیزم
چقد خوبه این حس ِ مالکیت ُ اون اعتماد :)
قدر ِشو بدون ُ بهش بی نهایت عشق بورز ...

+ یلدات مبارک عزیزم
۰۱ دی ۹۴ ، ۰۴:۲۷ خانوم خونه
ممنونم پونه جونم
سلاااااااااااااااااام  ای جونم پونه آقا مسعود خیلی مرد خدا برات نگهش داره


ان شا الله روز به روز عشقتون بیشتر تر تر شه:)))
چه خوب :)
سلام پونه جان شک نکن تو لایق این همه عشق بودی
آقا مسعود هم بهترینه قدرشو بدون
یلدا با تاخیر مبارک انشالله یلدای 95 رو کنار همسری به خوش بگذرونی
سلام عزیزم...خوبی گلم...چرا بهم سر نمیزنی دیگه؟؟؟؟آخی الهی پس آقاتون حسابی باهات راه اومده....بدون خیلی دوست داشته که انقدر باهات راه اومده...خدا هر روز عاشقترتون بکنه....پونه جون به نظرم الان که مال هم شدین دیگه برای دلبستگی بهش نیاز به منطق نیست اون تا ابد مال تو ...و تو تا ابد مال اون....
خوش باشین همیشه در کنار هم
۰۴ دی ۹۴ ، ۲۱:۱۱ سپیده مامان درسا
یلدات مبارک پونه ی نازم
الهی همیشه خوبی و خوشی باشه واست تو زندگی
خدا رو شکر از اون حسای بد قبل دیگه خبری نیستتتتتتت
آبجی چرا نیومدی وبم؟ برات نظر که گذاشتم!!! نمیخوایی بیای وبم؟یا نظرمو ندیدی؟یا یادت رفت؟؟
حالا ایندفه سعی کن زو ر ِت نرسه :)))))

تجربه شیرینیه :دی
سلام. 

سر چه جور لجبازی قبول کردی ازدواج؟؟
 اینو خوندم یاد عشق خودم افتادم انقدر که اون خودشو مشتاق نشون میداد و خیلی وقتا کوتاه میومد من سرد بودم. ولی انگار همه اینا رو میذاشت توی دلش تا اینکه اونم سرد شد!! اینا رو کرد بهونه و رفت هر چند دلیل رفتنش دخالت خانوادش بود...
امیدوارم عشق شما همیشگی باشه. 
۰۷ دی ۹۴ ، ۱۵:۱۸ زهرای سعید
رمزت عوض شده ؟
سلام پونه جونم دلم برات خیلی تنگیده بود
من از اینکه مرد آدم اینقد هوای خانومشو داشته باشه خیلی خیلی تحسینش میکنم
همیشه از خدا میخام هرکسی مث عشق شوهرتو داشته باشه عشقش همیشه پایدارو خوشبخت ترین باشه از جمله شما خانومی گل قدر آقاتو بدون
۱۱ دی ۹۴ ، ۱۶:۱۲ فهیمه و علیرضا
Jijareto poone joooon...
Up nemikoni?
چرا واقعااا ماها اینقدرر لجبازیم؟؟؟
منم لجبازمم خیلییی حس میکنم شوهرم بعضی مواقع دیگه کلافه میشه از دستم.چی بگم والا وقتی خودم، لجبازم
سلاممممممم
خوبی؟؟؟؟
ببخشیدفوضولی میکنما
ولی خیلی مشتاق این رمانی که گفتی بدونم...
اگه دوس داشتی ماجراتو بهم بگو....
قبلا با یه وبلاگه دیگه نظرمیزاشتم برات ..ولی ازوقتی بلاگفاخراب شد دیگه نیومدم...
ماجراچیه؟؟؟؟؟


فهیمه ی علیرضا :((
عزیزم پست قشنگی بود...واقعا ی حالی بهم دست داد...
امیدوارم روز بروز عشقتون زیادتر شه عزیزم...
واقعا ب داشتن چنین مردی افتخار کم...
ببخشید انقد دیر ج دادم چندروزی نت نداشتم بیام سربزنم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی